دوسه هفته شلوغ داشتم هی یه خط در میون مامانم اینا اینجا بودن و منم مشغول کار اداره و کارهای خونه و کنارش باشگاه و ...نهایتا خسته شدم خیلی..دیروز رفتن ولایت تا آخر هفته دوباره بیان که اگه قسمت باشه بریم چند روزی مشهد..توی سالهایی که دارم کار میکنم همیشه دلم میخواسته مامانم اینا رو ببرم یه جایی مسافرت ولی یا وقتش نبوده یا پولش! دیگه این بار تصمیم گرفتم هرجور شده هماهنگش کنم..از چند ماه قبل برای پولش برنامه ریزی کردم و تونستم زائرسرا بگیرم و اونا رو هم هماهنگ کنم..خواهرم نمیاد و ما سه تایی میریم..امیدوارم بهشون خوش بگذره.
من یه کم زیادی روی خرج و دخل حساسم یعنی همیشه نگرانم نکنه کم و کسر بی دفترچه خاطرات گلابتون...
ما را در سایت دفترچه خاطرات گلابتون دنبال می کنید
برچسب : خدایا,ممنونم, نویسنده : 7golabetoon19817 بازدید : 139 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 9:43